1396.4.9

سلام سلااام من برگشتمممممم دوباره:))) اين مدتي كه نبودم ميدونيد كجابودم؟؟؟ كربلااااا مشهدد خدايا شكرت.... 1396.4.9...

يادم نيست چند ماهه ديكه خاطره نويسي نكردم،ازامروز شروع كنم بلكه تاثير داشت توي حالي روحيم... بسم الله  ١٣٩٦.١١.٢٦ بخاطر اتفاقاي گذشته و اتفاقي ك اخيرا 1396.4.9...ادامه مطلب

خنده بر لب میزنم تا ‌کَس ‌نداند راز من
ورنه این ‌دنیا که ما دیدیم ، خندیدن نداشت...

#صائب_تبریزی
پ ن:هيچكدوم از كامنتارو نخوندم،يعني نرفتم قسمت كامنتا،بالايي شاهده خودش:)

پ ن:كامنتا رونخوندم ك اعصابم خورد نشه....هركي هم كارمهم باهام داشته و كامنت گزاشته قبلا و نخوندم توي اين پست كامنت بزارع،كامنت پست قبلي خوانده نخواهد شد:)

پ ن:حال دلتون خوب.....

1396.4.9...

امشب از صبح تا٣ تنها خونه بودم،فيلم سينمايي sunsuz ashk رو نگاه كردم،چقدر اشك ريختم باهاش....

نميدونم جرا دلم اروم شد بعد گريع كردن و تصميم گرفتم برم سراغ كامنتاي قبلي بلكه....!!

خدا جونم ميشه اين خواستگاره نياد ديگه؟؟؟نميخوامش!

من هركي بياد رو با ينفر مقايسع ميكنم مخوام  مثل اون باشه!ميدونم خلم ولي چاره چيه!

امروز مادر يكي ازخواستكارا باز اومده بود خونمون !اه خوشم نمياد ،ميترسم ك اخرش...!زبونم لال،نميخوامشسسشششش

اي خدا

1396.4.9...

دلم گرفته.....افسرده نشيم صلوات!وقتي ب دوستام ميكم دلم گرفته فكر ميكنن دردم عشق و عاشقيه!گور باباي عشق و عاشقي،ما يبار دلمونو داديم ب يكي ك ازروش رد شد  و واس هفت پشتم بسه :) كاش دردم عشق و عاشقي بود و اين مشكلاتم نبود.....ازوقتي داداشم ازدواج كرده زندگيمون كلا ازريشه عوض شده!روزي نبس خونه دعوت نباشه!سه روزي ك عروسمون دانشكاه هست خونمون حسشو دوس دارم،همه چي خوب و بدون جنگ و بحث..ولي امروز ك اومد بازشروع شد!ازيه طرف ك درك ندارن داداشم و زنش ك هروقت بخوان ميان خونمون و ميرن!مامانمم سراين نارحته!ازطرفي هم مامانم زانوهاش درد ميكنه  سختشه راه رفتن!لج كردم سر رفتن ب نمايشكاه كتاب ك گفتن روزي برو فاطمه نباشه والا اونم ميره، ميكم ديگه من واس خودم زندگي نميكنم كه:)مامان اتيشم زد با حرفش!گف داريم عذاب ميكشم ازيكي بسمه!تولااقل درك كن و كاري كن لااقل توروهم سرو سامان بديم!!!چقدر مامان و بابام پير شدن بعد ازدواج داداشم!!!چقدر سختي ميكشن....خدا لعنت كنه دخترعمومو!بايد خودشم همچين بلايي سرش بياد!داغونه روحيم!هيشكي هم ب فكر من نيس اونا خودشون كيف ميكنن و من بدبخت ب فكرمامان و بابام! 1396.4.9...ادامه مطلب

دلم گرفته!واس گذشته،زماني ك دوم دبيرستان بودم و تازه وبمو باز كرده بودم....

اگه برميگشتم ب عقب خيلي چيزارو عوض ميكردم  ك مثل حال الانم بهم نريزم.هي....

دونه ب دونه يادمه همه چي،خاطرات قديمي وب!

چقدر زود گذشت زمان

دلم ميخواد يكي باشه،بشبنم درد و دل كنم،كسي ك بدونم فردا ازرودشمني رازامو فاش نكنه!

پر حرف نگفته ام!

ب قول شاعر،تورا من چشم در راهم.....

هه!

1396.4.9...

امروز رفتم دندونپزشكي! گفتم روزمونميخورم ايشالا ك باطل نميشه،اقا رفتيم دندونپزشكي،جلسع سوم بود امپول نزد،فهميدك روزم خيلي رعايت ميكرد چيزي نريزه توي دهنم،ولي ديد كار سخته،اون شلنگه چيه توط دهن ميزارع خخخخ اونو برداشت حس كردم اب  و يچيزايي رفت توي گلوم!اومدم خونه بازم  روزمو نخوردم و پافشاري كردم خخ 1396.4.9...ادامه مطلب

ديروز و پريروز رفته بوديم جلفا،خوش گذشت جاتون خالييي

اخرين بار ك رفته بوديم جلفا ٥سال پيش بود،زمان كنكور من،اينبارم دقيقا رفتيم  كنار همون رودخونه كه من  ٥سال پيش همونجااومدم وبم  و با بجه ها ميحرفيدم!دوست دارم اونجا رو:(حس خوبي داش....يادمم هست درباره چي و با كي ميحرفيدم توي كامنت و حاي گوشيمم شارژش تموم شديهو:)))

#ادامع دارد...

1396.4.9...